سقای حرم ای صاحب علم چرا میگیری تو جلو چشای غرق خونت و با دست قلم با زخم تنت من می برمت به سمت خیمه ها داداش اگه نشد بیاری آب به فدای سرت پاشو تو فقط ای آب آور ندارم دیگه بی تو یاور پاشو بی تو حرم نا امن پاشو دلهره داره خواهر باشه نیا سمت حرم عباسم پاشو فقط بریم با هم عباسم تلخ نفسم داغ تو بسم تو رو به جون من نرو میدونی که بدون تو بی بار و کسم اینه سخنم لرزه به تنم نگو که شرمنده شدی تو جون دادی بر