روایت تلخی از دنیای سیاهی که با میلههای قفس محدود شده است. آنان که در داخل قفس زندگی میکنند، هیچ گونه اِشرافی بر دنیای خارج از قفس ندارند و درک محدود آنها بر اضطرابشان میافزاید. چرا که تنها وسیلهی ارتباط آنها با دنیای بیرون، دستی است که میآید و قربانی برمیگزیند و میرود. اما این دست که به زیبایی نمادپردازی شده است، چیست و از کجا میآید؟ آیا دست بیرحم مرگ است یا دستی است که حاصل عملکرد خود ساکنان قفس است؟ کسی پاسخ این سوال را نمیداند راوی: امیر اردلان داودی