سریال گودال قسمت 142



0
1050

سریال گودال قسمت 142 دوبله فارسی آدرس کانال مشکی ترکی https://www.youtube.com/channel/UCmu9l6C36UA9lZKBmtgDXCg جلاسون همان موقع که توسط ماحسون شکنجه میشده با اینکه چشمانش بسته بود از زیر چشم بند وارتلو را دیده بود و برای همین زودتر از بقیه سراغ او رفته و به او ماسکی می دهد تا جومالی او را پیدا نکند. وقتی جلاسون و وارتلو با ماسک پیش جومالی میروند، جومالی با شک به وارتلو نگاه می کند و جلاسون سعی می کند حواس او را پرت کند و به گوشه ای شلیک می کند و آن ها را به آن طرف هدایت می کند. وارتلو هم از آن طرف فرار می کند. جومالی که از پیدا کردن شیمیدان ناامید شده به جلاسون هم با شک نگاه می کند اما چیزی نمی گوید. ویصل به افرادش می گوید که گالن های مواد را بردارند اما جومالی این اجازه را نمی دهد و به ویصل دستور می دهد که آزمایشگاه را آتش بزنند. زلفی یکی از کسانیست که پسرهایش توسط بره های سیاه گرفته شده. او وقتی به خانه می آید متوجه این موضوع می شود و با عصبانیت دم خانه ی متین می رود و وقتی پسر کوچک او را می بیند عصبی تر شده و به متین می گوید: «تو پسرتو بده به من. بعد برو پسرای منو از دست بره های سیاه نجات بده یا داداشات برن! » متین او را پیش جومالی می برد و زلفی می گوید: «من تنهایی نمیتونم پسرامو بگیرم. تو فکر میکنی اینجوری مثل توریست بیای و بری همه چیز حل میشه؟! اگه نمی تونین گودالو پس بگیرین، نیاین. اومدی دیدی نتیجه اش چی شد؟ من حتی نمیدونم دوتا بچه م زنده ان یا مرده. » جومالی بعد از اینکه زلفی حرف هایش را زد این خبر را به یاماچ می دهد. چتو سراغ بچه های گودال می رود و با مهربانی آنها را برای خوردن صبحانه می برد. صبحانه ای که میزش پر از آبنبات و کیک های خوشمزه و هدیه های گوناگون است. بچه ها از دیدن آن میز رنگارنگ به وجد آمده اند. ارسوی رو به یاماچ می گوید: «برای این که جزو بره های سیاه باشی باید از بچگی عضو شده باشی. من وقتی با چتو و ماحسون آشنا شدم وقتی بود که نوجوون بودم برای همین هیچ وقت جزوشون نشدم و اونام منو تحقیر کردن. آی کیو من 138. همه چیز این گروهو من ساختم. پول میاد و میره نمیدونن از کجا میاد و کجا میره. همش دست منه. یه نظمی درست کردم که بدون من هم خیلی خوب کار میکنه. » یاماچ به او می گوید: «نگران نباش. تو فقط چتو و ماحسونو همزمان به من بده من همه چیزرو حل میکنم. » اینبار هم ماحسون آب ساختمان سنا را قطع کرده و به بهانه درست کردن لوله ها وارد خانه او می شود. سنا هم به یاماچ این خبر را می دهد. یاماچ از او می خواهد که بدون اینکه فکرت متوجه شود از او عکس بگیرد اما سنا زیر بار نمی رود و گوشی را قطع می کند. ماحسون و سنا کمی با هم حرف می زنند و بحث به خانواده می کشد. سنا از ماحسون می پرسد که پدر و مادری دارد؟ ماحسون جا می خورد و با منو من جوابش را می دهد و در آخر هم کمی گریه می کند. بعد هم خداحافظی می کند و می رود. سنا کمی از رفتار او متعجب می شود و شک می کند. او به سراغ لنگه گوشواره اش که پیدا شده بود می رود و به فکر فرو می رود. یاماچ وقتی متوجه می شود که بچه های گودال را گرفته اند به ارسوی زنگ می زند و می گوید که اول بچه ها را پس می گیرند بعد هر نقشه ی دیگری را عملی می کنند. بعد هم سراغ جومالی، وارتلو و بقیه می رود و می گوید: «برای پس گرفتن بچه ها باید 24ساعته تحت نظر بگیریمشون. تا ابد که نمیتونن داخل نگهشون دارن بالاخره بچه ها رو از اونجا بیرون میارن. » از همان روز همگی خانه را شب و روز زیر نظر می گیرند. اما به بچه ها هم بد نمی گذرد و ماحسون و چتو همه تلاششان را می کنند که به انها خوش بگذرد.

Published by: Meshki Media Published at: 3 years ago Category: مردم و وبلاگ