سریال روزگارانی در چوکوروا قسمت 11



1
3710

سریال روزگارانی در چکوراوا قسمت 11 آدرس کانال مشکی ترکی https://www.youtube.com/channel/UCmu9l6C36UA9lZKBmtgDXCg دمیر سریع وسایلش را جمع میکند و مستقیم به سمت استانبول می رود تا پیگیر کارهای ییلماز باشد. در زندان، ییلماز را صدا می زنند و او پیش دمیر می آید. ییلماز از دیدن دمیر متعجب می شود. دمیر به او میگوید که ماجرا را از زلیخا شنیده است. ییلماز می فهمد که دمیر همچنان تصور میکند که او برادر زلیخا است، برای همین ناچار است سکوت کند. دمیر میگوید که قرار است سلول او را عوض کنند تا در جای بهتری باشد. همچنین یک وکیل خوب در استانبول برای او میگیرد. ییلماز از دمیر تشکر کرده و به سلول برمیگردد‌. در سلول، برای دمیر یک تخت تمیز و مرتب آماده می‌کنند و پاکتی پول از طرف دمیر می دهند. خانم بزرگ پیش زلیخا آمده و میگوید که بهتر است دمیر هرگز چیزی در مورد رابطه او و ییلماز نداند، زیرا اگر متوجه بشود که به او دروغ گفته شده، عصبانی می شود و دیگر هیچ کمکی به آنها نمیکند. او با حرفهایش زلیخا را می‌ترساند تا به گفتن حقیقت فکر نکند. زلیخا و خانم بزرگ نسبت به اینکه ییلماز حقیقت را به دمیر بگوید، نگران هستند. شب وقتی دمیر برمیگردد‌، میگوید که وکیل خوبی برای ییلماز گرفته و همه چیز خوب پیش خواهد رفت. سپس آدرس زندان را نیز به زلیخا میدهد. زلیخا و خانم بزرگ خیالشان راحت می شود. نیمه شب، زلیخا مشغول نامه نوشتن برای ییلماز شده و همزمان ییلماز نیز برای او نامه می نویسد. صبح،زلیخا پیش گولتن می رود و از او میخواهد که نامه اش را به اداره پست ببرد زیرا خودش اجازه بیرون رفتن ندارد. گولتن قبول میکند اما کمی بعد از روی کنجکاوی، نامه را باز کرده و میخواند. او از خواندن حرفهای نامه شوکه شده و ناراحت می شود. شب، شرمین به خانه خانم بزرگ می آید. خانم بزرگ می فهمد که او بخاطر برگشتن زلیخا به ویلا کنجکاو شده و برای همین آمده است. شرمین به عمد، با کنایه به خانم بزرگ میگوید که شاید دمیر عاشق زلیخا بشود. خانم بزرگ به این حرف شرمین می خندد تا حرفش را مورد تمسخر و بی اهمیت جلوه دهد. صبح، دمیر از مادرش میخواهد که همراه او به شرکتشان در شهر بیاید. آنها یک شرکت بزرگ به اسم پدر دمیر دارند. داخل اتاق، دمیر بی مقدمه به مادرش میگوید که قصد ازدواج با زلیخا را دارد. خانم بزرگ چیزی نمی‌گوید و صرفا توصیه میکند که بهتر است او به ازدواج فکر نکند زیرا ازدواج با دختر خدمتکار برای آنها جلوه خوبی ندارد. دمیر عصبی شده و میگوید که او اهل خوشگذرانی نیست و این کار نیز باعث بی آبرویی است. سپس میگوید که واقعا به زلیخا علاقه دارد و میخواهد زن رسمی او باشد. خانم بزرگ دیگر مخالفتی نکرده و از آنجایی که همه چیز طبق نقشه اش پیش می رود، خوشحال است. شب در خانه، خانم بزرگ پیش زلیخا آمده و خبر میدهد که وکیل ییلماز گفته است می‌توانند مجازات او را تا ۱۵ سال کاهش دهند. زلیخا از شنیدن این خبر خوشحال شده و میگوید که منتظر او میماند. خانم بزرگ به زلیخا یادآوری میکند که دمیر نباید در مورد رابطه او و ییلماز و همچنین بچه چیزی بداند. دمیر قبل از خواب، به لباس زیبایی که برای زلیخا خریده و مقابلش آویزان کرده، نگاه میکند و به زلیخا فکر میکند. youtube.com/meshkimedia داستان قسمت آخر سریال گودال، فصل دوم. یاماچ ادریس را می‌کشد یا ادریس یاماچ را؟ رئیس بعدی گودال کیست؟ https://youtu.be/aUroFMuLtdQ داستان قسمت آخر سریال تردید، فصل دوم. چه بلایی سر ریحان می‌آید؟ راز بزرگ عزیزه چیست؟ پدر میران کیست؟ https://youtu.be/canJbyG5KkQ #روزگارانی_در_چکوراوا

Published by: Meshki Media Published at: 3 years ago Category: مردم و وبلاگ